شكوفايي استعدادها و به فعليت درآمدن قواي بالقوه انسان نيازمند زمينه مناسب و مقتضيات لازم است. شكر خداوند سبحان و تشكر از كساني كه خدمتي به ما كرده اند مي تواند زمينه مناسب بيروني را براي شكوفايي استعدادها و قواي انسان فراهم سازد. در اين مقاله نويسنده كوشيده است تا براساس آيات قرآن مجيد ارتباط شكر و شكوفايي را مطرح سازد. مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:
شكوفايي به معنا و مفهوم اظهار و ابراز سرمايه ها و داشته هاي باطني و دروني است. شكفتن شكوفه هاي طبيعت زماني اتفاق مي افتد كه همه گونه شرايط و مقتضيات براي بروز آن فراهم شده باشد و از نظر دروني گياه به بلوغ رسيده و نمو و رشد كاملي را طي كرده باشد و از نظر شرايط بيروني در موقعيتي قرار گيرد كه بتواند آثار و ثمرات دروني را به شكل شكوفه ها و در نهايت بر و ميوه هاي متنوع بروز و ظهور دهد.
از سوي ديگر شكر و سپاس به معنا و مفهوم تصور نعمت و اظهار آن (مفردات راغب اصفهاني ص 461 واژه شكر) و بهره گيري درست و بهينه از نعمت در مسير كمالي است كه شخص نعمت دهنده از وي خواسته است. شخصي كه كتابي را به كسي مي بخشد انتظار آن را دارد كه شخص گيرنده آن را بخواند و از فوايد آن بهره برد و در زندگي از آن استفاده كند و دست كم از آن لذتي ببرد. اما اگر شخص كتاب را در گوشه اي بيندازد در حقيقت نه تنها به بخشنده كتاب اهانت كرده است بلكه از نعمت در مسير درست و كمالي آن سود نبرده است. از اين رو گفته اند كه شكر نعمت استفاده و بهره گيري درست آن است. بخشنده نعمت نه تنها بهره مندي شخص را همان سپاس مي داند بلكه دوباره كتابي ديگر را در اختيار شخص مي گذارد و از اين كه گيرنده به خوانش آن اقدام مي كند شادان و خشنود مي شود بلكه اين را سپاس واقعي مي شمارد حتي اگر گيرنده به زبان و يا به شكل ديگري از او تشكر نكند و سپاسگزار وي نباشد ولي همين استفاده درست و كمالي را عين سپاس و تشكر مي شمارد و در درون خشنود و راضي است.
اگر انسان از نعمت ها و سرمايه هاي وجودي كه خداوند به او بخشيده و عنايت كرده است به درستي و در مسير كمالي كه مسير هدايت و رشد و تقرب است استفاده كند زمينه ها و شرايط بهتر و بيش تري را فراهم مي آورد و روز به روز بر شكوفايي خود مي افزايد. هر جامعه نيز اين گونه است و شكر و سپاس نعمت ها و داشته ها و سرمايه ها به او كمك مي كند تا به شكوفايي بهتر و بيش تر برسد و رشد و شكوفايي معنوي و مادي را تجربه كند و مؤلفه هاي دوگانه سعادت و خوشبختي يعني آرامش و آسايش را فراهم آورد.
قرآن در آياتي چند به اين مسأله اشاره كرده است و ارتباط تنگاتنگي ميان شكر و شكوفايي مي يابد. اين ارتباط ميان امور تكويني و تشريعي مانند تأثير كلمات بر كلمات وجودي چون دعا و نيايش بر بارش باران امري ثابت است؛ بنابراين ارتباط ميان امور تكويني امري قطعي و يقيني است.
شكر چنان كه گفته شد به معناي شناخت احساس و نشر آن (لسان العرب، ابن منظور ج 7 ص 170) و به تعبير راغب اصفهاني تصور نعمت و اظهار آن است. اين دو مؤلف به نام در حوزه ادبيات عربي شناخت و تصور نعمت را به عنوان يكي از دو مولفه شكر مطرح مي كنند. به اين معنا كه شناخت نعمت و تصور و آگاهي از نعمت بودن يكي از پايه هاي اساسي شكر است. شخص مي بايست از اين كه چيزي چون كتاب كه به وي بخشيده شده است نعمتي است و چه فوايد و آ ثاري براي او خواهد داشت؟ آگاهي و شناخت داشته باشد تا متأثر از آن عمل كرده و از بخشنده تشكر و سپاسگزاري كند. به اين معنا كه به شناخت و آگاهي از آن چيز و نعمت به وي كمك مي كند از آن به درستي بهره گيرد. اگر به كودكي كتابي داده شود از آن جايي كه هيچ شناختي نسبت به آن ندارد آن را پاره كرده و دور مي ريزد و يا بخشيدن رايانه به كسي كه رايانه را نمي شناسد همانند بخشيدن يك جعبه است. زماني شخص ارزش كتاب و رايانه را مي داند كه از كاربردهاي آن آگاهي داشته باشد و ارزش آن را بشناسد و بداند. آن گاه است كه شخص از بخشنده آن تشكر مي كند.
مولفه دوم تشكر نشر و اظهار آن است. اظهار آن امري است كه مي تواند به اشكال مختلف انجام پذيرد. بسياري از مردم با اين بخش آشنا هستند و از اين روست كه دست كم متوقع و منتظر تشكر زباني و اظهار هدايا و بخشايش خود از سوي گيرنده هستند و خود نيز اين گونه در برابر هر نعمت و بخششي تشكر مي كنند. در جشن هاي زادروز كودكاني كه هديه اي مي آورند دوست دارند كه كودكي كه آن را مي گيرد هديه را باز كند و از او به اين شكل تشكر شود و شادي و ذوق زدگي را در دوست خود بنگرد.
با بيان اين مطلب روشن شد كه تشكر مي تواند به شكل هاي مختلف انجام پذيرد. دست كم سه شكل و گونه براي تشكر و سپاس از سوي زبان شناسان و روان شناسان و علماي اخلاق شناسايي و بيان شده است.
راغب اصفهاني كه در حوزه فرهنگ قرآن صاحب نظر و استاد بزرگي است به گونه اي كه علامه طباطبايي در هر واژه اي به كتاب مفردات الفاظ القرآن وي رجوع مي كند، در اين باره مي نويسد: شكر بر سه قسم است: 1-شكر قلبي كه يادآوري نعمت است؛ 2-شكر زباني كه سپاسگزاري و ستايش بر نيكي احسان كننده و صاحب نعمت است؛ 3-شكر ساير اعضاي بدن كه به كارگيري و صرف آن در جاي خود است.
به نظر مي رسد كه شكر به معناي اخير كه به مفهوم به كارگيري نعمت در جاي خود است مهم ترين و اصلي ترين نوع شكرگزاري باشد به ويژه اگر خداوند مورد نظر باشد؛ زيرا خداوند نيازمند تشكر زباني و قلبي انسان نيست و در حقيقت همه بخشش ها و نعمت هايي كه به انسان مي دهد در راستاي فضل و كرم اوست و از انسان و هر موجود ديگري مي خواهد تا با بهره گيري درست از آن در مسير كمالي قرار گيرند. از اين روست كه به كارگيري درست و به جا از هر نعمتي شكر نعمت دانسته شده است.
گاه واژه شكر درباره خداوند نيز به كار مي رود و گفته مي شود كه خداوند شاكر و سپاس گزار است. راغب اصفهاني بر اين باور است كه مراد از كاربرد اين واژه و وصف شاكرين درباره خداوند به معناي انعام و احسان بر بندگان و دادن جزاي عبادات و پاداش اعمال نيك و خير اشخاص است.(مفردات ص 461)
ابن منظور بر اين راي و نظر است كه مراد از وصف شكر در حق خداوند آن است كه خداوند موجبات رشد اعمال نيك مردمان را فراهم مي آورد و اعطاي پاداش مضاعف به آن هاست.(لسان العرب ج 7 ص 170)
به هر حال خداوند با افزايش نعمت از نظر كمي و كيفي رفتارهاي بندگان خويش را پاداش مي دهد و تشكر از سوي خداوند به اين معنا و مفهوم است.
بي گمان شكر و سپاس به هر معنايي كه گرفته شود و به هرشكل و نوعي انجام شود مي تواند آثار و كاركردهاي متنوع و متعددي در زندگي بشر به جا گذارد. بيان اين آثار و كاركردها از آن جايي كه جايگاه و اهميت ارزشي شكر و سپاس را روشن مي سازد مي تواند براي تشويق و ترغيب مردم به انجام آن موثر باشد؛ از اين رو در اين جا به برخي از اين آثار و كاركردها اشاره مي شود.
ناگفته نماند كه در بينش و تصوير قرآني از شكر و سپاس به اين مسئله توجه داده شده است كه شكر و سپاس آدمي هيچ نفع و سودي به خدا نمي رساند چنان كه عبادت و پرستش خداوند براي خداوند سود نمي رساند و خداوند بي نياز از پرستش و ستايش آفريدگانش است و از نظر قرآن اين گونه اعمال عبادي و رفتاري موجب مي شود تا انسان از نعمت هاي خداوند به درستي و در مسير كمالي خود بهره برد. از اين روست كه در آيات 40 سوره نمل و 12 سوره لقمان و هم چنين 7 سوره زمر مي فرمايد كه سود اين شكر و سپاس آدمي به خود او باز مي گردد: من شكر فانما يشكر لنفسه؛ هركس سپاس گزار باشد از خودش سپاس گزار بوده است.
قرآن براي سپاس و تشكر آثار و كاركردهاي چندي را بيان مي كند كه يكي از مهمترين هاي آن افزايش نعمت و رشد و ترقي كمي و كيفي آن است. خداوند در آيه 7 سوره ا براهيم مي فرمايد: لئن شكرتم لازيدنكم؛ اگر سپاس گزار باشيد هر آينه بر شما مي افزاييم. به نظر مي رسد كه از آثار شكر و سپاس افزايش نعمتي است كه به شخص داده شده است. به اين معنا كه اگر شخص از نعمت كتابي كه به وي داده شده و يا غذايي كه به او بخشيده شده تشكر كند بر مقدار كتاب ها و يا حجم و كيفيت غذاها افزوده مي شود. اين معنا هرچند كه درست است ولي آن چه در آيه مطرح است امري فراتر از اين معناست؛ زيرا خداوند مي فرمايد كه شكر نعمتي موجب مي شود كه خود سپاسگزار به شكلي زيادت و افزايش يابد. اين بدان معنا خواهد بود كه با هر تشكر و سپاسي شخص از نظر كمالي و وجودي به مرتبه اي برتر دست مي يابد و ترقي و تعالي مي يابد.
اگر اين معنا درست باشد كه هست بايد گفت كه تشكر دراين تصوير قرآني امري عملي است و اين كه شخص از نعمتي كه به او داده شده است مانند نعمت بينايي و شنوايي و چشايي و ديگر نعمت هاي ظاهري و باطني و مادي و معنوي مي بايست به درستي بهره گيرد و آن را در مسير كمالي قرار دهد تا موجبات افزايش بينايي و شنوايي وي شود و از آن مقام به مقام برتري چون بصيرت و رويت برسد. اگر بينايي مثلا گام نخست است بهره گيري درست آن در مسير كمالي موجب مي شود تا استعدادها و ظرفيت ها و توانايي هاي نهفته و سرشته دراين بخش خودشكوفايي يابد و در مسير كمالي خود قرار گرفته و در نهايت به مقام رويت و بصيرت برسد و به جاي مشاهده اموري حسي از اين قابليت برخوردار گردد تا ملكوت و جهان باطن را مشاهده و رويت نمايد.
در حقيقت خداوند بهره گيري از هر نعمتي را در مسير درست و كمالي آن موجب شكوفايي استعدادهاي آن بخش مي داند. در علوم مختلف چون فيزيك و روان شناسي اين معنا اثبات شده است كه به كارگيري هر حسي موجب مي شود تا سلول هاي آن تقويت و افزايش يابند. مي گويند كه هريك از انسان بسته به شغل و فعاليت هاي ذهني و بدني بخشي از سلول هاي مغزي را فعال مي سازند و از ميليون ها سلول مغزي تنها درصد كمي از آن به كار مي افتد و باقيمانده آن آكبند و بي استفاده مي ماند. به گونه اي كه اينشتن با آن همه بهره مندي از مغز خود در حوزه دانش رياضي تنها 45 درصد از سلول هاي خود را به كار گرفته بود.
بهره مندي از نعمت و به كارگيري درست از آن موجب مي شود تا افزون بر آنچه داشته بخش هاي ديگري نيز شكوفا و فعال شود و به كار افتد. با اين گونه سپاس و تشكر است كه شخص به حقيقت شكر نعمت را به جا آورده و رضايت و خشنودي خداوند را جلب و جذب نموده است.
در همين زمينه آيه 58 سوره اعراف توضيح مي دهد كه چگونه سپاسگزاري به مفهوم درست آن مي تواند زمينه و بستري مناسب براي تصرفات باشد واشخاص را در موقعيت و جايگاهي قرار دهد كه قدرت تصرفات بيشتري بيابند. هرچند كه تصرف از سوي خداوند در اين آيه مورد توجه قرار گرفته است ولي از جايي كه اين تصرف درباره كساني صورت مي گيرد كه اهل سپاس و شكر هستند و به درستي از نعمتي بهره گرفته اند درحقيقت بازتاب تصرفات الهي به شخص بازمي گرد و شخص مي تواند در هريك از آيات وجودي خود و جهان تصرف كند.
به سخن ديگر شكرگزاري به درگاه الهي عاملي مهم در بهره مندي انسان از آيات خداوند و آفاق و انفس است و شخص به اذن الهي مي تواند از نعمت هاي فزون تر و كاملتري برخوردار گردد.
شيخ طبرسي در كتاب مجمع البيان مي نويسد كه مراد از آيه 11سوره رعد اين است كه شكر نعمت هاي الهي مايه افزايش نعمت و كفران آن موجب سلب نعمت است (مجمع البيان ج5و6 ص432)
زمخشري نيز درباره آيه 40 سوره نمل براين باور است كه مراد از «يشكرلنفسه» افزايش نعمت مي باشد (كشاف ج3 ص368 و نيز تفسير صافي ج4 ص 67)
بهره گيري درست از نعمت و استفاده به جا در راستاي اهداف انساني و اسلامي و تكاملي به عنوان مهمترين عامل شكوفايي تمدني در آيه 112 سوره نحل شده است. در اين آيه آمده است كه خداوند كساني را كه شكر نعمت را به جا آورند و همچنين جامعه اي كه بر مسير تكاملي حركت مي كند به گونه اي به آنان كمك و ياري مي رساند كه در كمال آسايش و آرامش قرار گيرند. دراين حالت است كه از هر سو نعمت و بركات بر آنان نازل مي شود و آرامش و امنيت روحي و اجتماعي جامعه را فرامي گيرد.
در آيه 15 و 16 سوره سبا نيز با اشاره به كفران نعمت از سوي قوم سبا به اين مسئله اشاره مي كند و مي گويد كه آنان با آن كه داراي محيط زيستي خوب و پاك با نعمت هاي فراوان و آب فراوان بودند ولي كفران نعمت كردند و به سبب ناسپاسي دچار بحران شدند و سرزمين شان به زميني تبديل شد كه تنها گياهي ناچيز و اندكي سدر و گياهان بدمزه دارد.
تداوم نعمت و بقاي آن (نحل آيه112 و سباء آيه 15 و 16) و نيز درك آيات خداوند و دريافت نور و روشنايي از مبدا آن و نوآوري و شكوفايي (ابراهيم آيه 5 و لقمان آيه 31) رضايت خداوندي (زمر آيه 7) و قبولي طاعات و اعمال (احقاف آيه 15 و 16) و نجات و رهايي از خشم و عذاب الهي (قمر آيه 34 و 35) برخورداري از نعمت ها و نيكي هاي دنيايي (نحل آيات 121 و 122) و قرارگرفتن در مسير كمالي (نحل آيات 120 و 121) و موفقيت در آزمون هاي الهي (نمل آيه40) از ديگر آثار شكر و سپاس نعمت است.
به نظر مي رسد كه قرآن ارتباط تنگاتنگي ميان آباداني و تمدن بشري ازسويي و مسئله شكرگزاري از سوي ديگر قايل است و در آيات 57 و 58 سوره اعراف احياي زمين به امر خدا و افزايش آباداني را مقتضي شكرگزاري مي شمارد.
بنابراين بر انسان است كه براي دستيابي به شكوفايي و نوآوري و تمدني و افزايش نعمت هاي خدادادي به درستي و به جا و در مسير كمالي سود برد و كفران نعمت نكند.